، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

ما سه نفریم

پاییز 95

1395/9/15 8:44
نویسنده : مامان مریم
225 بازدید
اشتراک گذاری

یک سال از آخرین مظلبی که نوشتم میگذره.

الان سه سال و دو ماه و دوازده روزته.

یک سال دیگه از بودن با دختری که هر روز بیشتز و بیشتر عاشقش میشم.

اگر بخوام با سال پیش مقایسه ات کنم ، خب؛ خیلی تغییر کردی.

مثلا حرف زدنت خیلی کاملتر شده و خودتم گاهی خیلی برات جالبه. مثلا چند روز پیش بهم میگفتی مامانی من دیگه میتونم درست بگم مبل دیگه نمیگم ملد بوس

قانع کردنت که یکی از سخت ترین کارهای عمرم بود الان خیلی راحتتر شده.

عاشق چیدن پازلی.

دو ماه پیش دو هفته رفتی مهد کودک اما یکدفعه گفتی من دیگه نمیرم و نرفتی. منم خیلی اصرار نکردم چون نمیخواستم اذیت بشی.

توی غذا خوردن خیلی بهتر از قبل شدی اما هنوزم ذایقه سختگیری داری و بیشتر چیزا رو حتی حاضر نیستی امتحان کنی

خودتو جای شخضیتهای کارتونی یا بازیهای گوشی قرار میدی و مثل اونا رفتار میکنی.

جونم برات بگه که هر روز داری عاقلتر از قبل میشی و این خیلی خوبه گرچه من اصلا دوست ندارم عاقل بودن به معنی ساکت بودن و ترسو بودن باشه. من عاشق جنب و جوش و شیطونیهاتم. اما دوست دارم بتونی خوب و از بد تشخیص بدی و حرف منو هم گوش کنی.

دلم میخواد دوستای خوبی برای هم باشیم و حرف همو خوب بفهمیم.

دوست دارم بتونم کمکت کنم شاد و آزاد زندگی کنی. فارغ از خیلی از بندهایی که مردم برای خودشون درست میکنن. دوست دارم کلی رویای زیبا داشته باشی که برای رسیدن بهشون تلاش کنی. دوست دارم آرامش مهمون همیشگی قلبت باشه. نقاشی بکشی، ساز بزنی، کتاب بخونی و برای دل خودت زندگی کنی.

میخوام وقتی 18 ساله هستی دقیقا بدونی از زندگی چی میخوای و سر در گم و معلق نباشی.

دنبال هدفهای کلیشه ای که عادت به آدما القا میکنه نباشی. دنبال خودت و آرزوهای واقعیت باشی.

دنبال هر آن چیزی که از صمیم قلب خوشحالت میکنه و ازش لذت میبری.

امیدوارم بتونم کمکت کنم

مطمین باش تمام تلاشمو میکنم.

خیلی دوستت دارم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)