، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

ما سه نفریم

اواخر بارداری و احساسات من

1392/6/20 16:43
نویسنده : مامان مریم
114 بازدید
اشتراک گذاری

کوچولوی من این روزهای آخر انگار داره خیلی دیر میگذره. دیگه زیاد نمیتونم از خونه بیرون برم. توی خونه هم کار زیادی نمیتونم انجام بدم. بابایی هم که از صبح تا غروب سرکاره. دوستامم یا راهشون دوره یا سر کارن. خلاصه از اینکه باید صبح تا شبو تو خونه به بیکاری و بطالت بگذرونم خیلی خسته ام. گاهی واقعا احساس بیحوصلگی و بیحالی میکنم.آخه مامان قبلا خیلی فعال بودم. دلم میخواد بازم بتونم کارایی رو که دوست دارم انجام بدم. اینجوری احساس میکنم خیلی از زندگی عقبم.

دلم میخواد این روزای آخر زودتر بگذره و به دنیا بیای گرچه میدونم وقتی هم به دنیا بیای بازم تا مدتی اوضاع همینه اما حداقل سرمو با شما گرم میکنم.
الان با خودت میگی عجب مامان غرغرویی دارما!!!!سوال

اما خب تقصیر منم نیست، احساساتمو گفتم دیگهناراحت

راستش احساس میکنم راه پرفراز و نشیبی پیش رومونه البته شاید یخورده دارم سخت میگیرم.اما کمی هم بهم حق بده. راستش یک کم از آینده میترسم. نمیدونم میتونم تو تربیتت موفق عمل کنم یا نه. نمیخوام شبیه خیلی از دخترایی بشی که دارم میبینم. میخوام جور دیگه ای زندگی کنی. نمیخوام قربانی نوع دید جامعه و فرهنگ و عرف معمولش بشی. میخوام با چشم یاز زندگی کنی.میخوام موفق و مستقل باشی.آخه من همیشه از نگرش کلی ای که تو جامعه نسبت به زن وجود داره نارحت بودم. اینکه زنا ضعیفن، اینکه باید ازشون مواظبت بشه، همیشه باید باباشون یا داداششون یا شوهرشون(به عبارتی یه مرد) اونا رو حمایت کنه و حتی گاها براشون تصمیم بگیره.از اینکه همه زنا متهم به پرحرفین. اینکه نمیتونن راننده خوبی باشن. صبح تا شب جز غیبت کردن و حسادت و قروفر کار دیگه ای ندارن و یا اینکه همه زندگیشون باید بر این مبنا باشه که بتونن نظر مردا رو به خودشون جلب کنن.

خب البته یه ویزگیهایی توی هر جنس چه زن و چه مرد مشترکه و جزء فیزیولوژیشونه ولی از اینکه همه با یک چشم دیده بشن متنفرم. قبول دارم که خیلی از خانما همینطورین. اما نباید این به همه نسبت داده بشه.

موفقیت، داشتن هدف و استقلال شخصیت حق هر انسانیه و کسی حق نداره اینو ازش بگیره. البته اینو هم یادت باشه که در هر شرایطی این خود آدمه که باید به شخصیت و حقوق خودش احترام بذاره و خودشو ضعیف نبینه و بازیچه دست دیگران نشه.هرچیزی باید توی زندگی جای خودشو داشته باشه.

آرزوم اینه که تو زندگیت زن محکم و موفق و استواری باشی.یک انسان با اهداف و عقاید و احساسات مشخص. خودمم همیشه سعی کردم اینطوری باشم اما اینکه چقدر موفق بودم واقعا نمیدونم. 

امیدوارم با کمک هم بتونیم به آرزوهامون برسیم. شاید بگی زیادی دارم آینده نگری میکنم. شاید بگی حالا بذار به دنیا بیام تا آینده خیلی مونده اما من آینده رو خیلی نزدیک میبینم. زمان سریعا داره میگذره. اصلا نفهمیدم کی 27 سالم شد و کی درسم تموم شد و کی ازدواج کردم و حالا هم که دارم مادر میشم. نمیخوام شما لحظه ای از زندگیتو از دست بدی.

من و بابایی همیشه در کنارت هستیم و دوستت داریم عزیزم.قلب


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)