، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

ما سه نفریم

روزهای من و روشا 1

1392/8/20 12:51
نویسنده : مامان مریم
157 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنینم

تا 40 روزگیت بیشتر روزا با دیگران بودیم اما حالا بیشتر روزا خودمون دوتاییم. الانم تو بغلم خوابیدی. قربون خوابیدنت برم.

توی این 48 روز خیلی اتفاقا افتاده برامون اما فرصت نوشتنشو پیدا نکردم. حتی فرصت نکردم عکسایی که دوست دارم ازت بگیرم.

از قد و وزنت بگم که تو 40 روزگیت 4200 گرم وزن و 56 سانت قدت بود و دور سرتم 36 سانت.

هفته گذشته خیلی بیقرار بودی و همش یبوست و دل درد داشتی اما الان بیشتر ساعتا خوبی فقط شبا از ساعت 8 تا 12 یک کم بیقراری میکنی. البته منم کم کم فهمیدم که چی باید بخورم و چی نخورم که اذیت نشی.

بابایی همش میگه دخترم خیلی مظلومه.راستم میگه خیلی چشمای مظلومی داری عزیزم

بعضی شبا تا صبح فقط چند بار بیدار میشی و شیر میخوری اما بعضی شبا مدام بیدار میشی و گریه میکنی. طفلکی بابایی که صبح میخواد بره سر کار تا شب خیلی ازیت میشه اما بازم سعی میکنه آرومت کنه. آخه ما دلمون بیشتر برای خودت میسوزه که داری اذیت میشی تا خودمون.

دیشب بردمت یه اتاق دیگه که بابایی بتونه چند ساعت بخوابه آخه خیلی خسته بود. البته شما هم از ساعت 1 تا 6 خوابیدی عزیزم. ساعت 5 که بیدار شدی شیر خوردی و خوابیدی من اینقدر خوابم میومده که یادم رفته بود پتوتو روت بندازم. یهو ساعت 6 بیدار شدم دیدم روی باز خوابیدی. اینقدر دلم سوخت که نگو. البته خونه گرمه اما خیلی ناراحت شدم. ناراحتی

در اولین فرصت میخوام ببرمت آتلیه یه عکس خوشگل از دوران نینی بودنت بندازم.

دوست دارم زودتر بزرگتر بشی که بتونیم با هم ارتباظ بیشتری برقرار کنیم و لذت ببریم.

راستی یادم رفت بگم 45 روزگیت برای اولین بار خودم بردمت حموم. خیلی حموم دوست داری. ساکت و آروم بودی و راحت شستمت. خیلی گلی عزیزم.

عاشق اینی که خودتو بهم بچسبونی. وقتی بغلت میکنم و میخوای بخوابی خودتو کاملا قلمبه میکنی. خیلی خوردنی میشی عشقم.

فعلا همینا یادم میاد  عزیزم. دوست دارمقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)