، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

ما سه نفریم

25 روزگی

1392/7/26 21:52
نویسنده : مامان مریم
90 بازدید
اشتراک گذاری

امروز 25 روز از تولدت میگذره عزیزم. اتفاقات زیادی تو این مدت افتاده که یه روز سر فرصت همه رو برات مینویسم. امروز از صبح حالم اصلا خوب نبود مامانی. تب و لرز و درد بدن و ....عصر رفتیم دکتر و به مامانی سرم و کلی دارو دادن. خب مامانی یه خورده بدنش ضعیف شده و مریض شده. راستش یه دلیلشم رعایت نکردن بعضی از اطرافیانه که با اینکه سرما خورده بودن اومدن پیش ما. تمام نگرانیم اینه که مبادا شما هم مریض بشی. حاضرم خودم همه دردا رو تحمل کنم اما شما آروم و راحت باشی.

خدا رو شکر خاله معصوم و عمو جعفر پیشمون هستن و کمکمون میکنن. امشب که من و بابایی رفته بودیم دکتر و خاله هم داشته به شما رسیدگی میکرده، عمو جعفر برامون سوپ درست کرده بود که خیلی هم خوشمزه شده بود. دستش درد نکنه. دست خاله جون و عمو جون رو میبوسیم. ایشالا همیشه سلامت و شاد باشن.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)