، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

ما سه نفریم

28روزگی

1392/7/30 14:36
نویسنده : مامان مریم
108 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

دختر نازم

دیشب با بابایی و خاله جون بردیمت دکتر. آخه هم شکمت خوب کار نمیکنه هم بینیت خرخر میکرد. آقای دکتر گفت که خداروشکر حالت خوب خوبه و فقط باید تو بینیت اسپری سدیم کلراید بزنیم و بعدش با پوآر تمیزش کنیم. ما هم اینکارو کردیم و خوب شدی. من همش میترسیدم که این صدا از ریه ات باشه آخه چند شب پیش قطره ویتامین آ+د پرید توی گلوت و داشتی دور از جونت خفه میشدی. اگر خاله جون نبود نمیدونم چه اتفاقی میفتاد. یادم که میفته تنم میلرزه. خدارو شکر میکنم که شما رو دوباره بهمون بخشید. خیلی مارو ترسوندی عزیزم. بابایی از ناراحتیش قطره ویتامینو انداخت تو سطل آشغال. به دکتر گفتیم یه نوع دیگه شو برات نوشت که دیگه اونطوری نشه. آخه انگار اون خیلی لزج بود.

راستی امروز با خاله اینا میریم کرج. دل همه برات تنگ شده. خوب خودتو تو دلشون جا کردیا!!!!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نسيم ( مامان ترمه )
1 آبان 92 13:06
الهي قربونت برم خاله . الهي هيچ وقت مريض نشي قند عسل .
ببين چه مامانو باباي خوبي داري قدرشونو بدون عزيزم .
راستي خاله اسمت چيه ؟


خیلی ممنون خاله نسیم مهربون. اسم نینی روشاست. خوب شد یادم انداختی باید یه پست بذارم واسه اسمش.