، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

ما سه نفریم

سیسمونی عمه جون

1392/11/12 12:11
نویسنده : مامان مریم
156 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز عمه جون یه مهمونی سیسمونی ترتیب داده بود آخه نینی عمه هم به زودی به دنیا میاد.

راستش من زیاد به این نوع مهمونی ها اعتقادی ندارم و به نظرم دیگه قدیمی شده و با شرایط روز زیاد سازگار نیست و هم اینکه به نظر من اینکه آدم یه عده رو جمع کنه و بگه من اینو واسه بچم خریدم یا اونو خریدم یک کم بی معنیه.خب هر کس بعدا واسه دیدن نینی بیاد دوست داشته باشه میره اتاقشم میبینه دیگه!

اما خب در هر حال به عقاید دیگران هم احترام میذارم.

 در هر حال مامانی دیروز رفتم اونجا اما شما رو نبردم. آخه زیاد از شلوغی خوشت نمیاد و هنوز خیلی کوچولویی.خاله مونا زحمت کشید و از کرج اومد و شما رو نگه داشت تا من برم و بیام. دستش درد نکنه. از همینجا میبوسیمش ماچ خاله مهربون قلب

شب هزار بار خدارو شکرکردم که نبردمت. حتما خیلی اذیت میشدی.بوی اسفند و صدای بلند آهنگ و کلی آدم که هی میخواستن بغلت کنن و شما هم که اصلا از رفتن تو بغل غریبه ها خوشت نمیاد. وای وای وای !!!چه داستانی میشد...

الانم تو بغل مامان نشستی و با دقت به کیبورد و دستای من نگاه میکنی و آهنگ گوش میکنی. قربونت برم من.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)