، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

ما سه نفریم

روشا یازده ماهه شد

هووووراااااااا !!!!!!!!!! امروز ماه دوازدهم زندگی قشنگت شروع میشه عزیزم. مبارکه این ماه هم که تموم بشه یک سال رو به سلامتی پشت سر گذاشتیم و وارد سال دوم میشیم. این ماه راه رفتن رو تمرین کردی. الان حدود 3-4 قدم بدون کمک راه میری و عاشق اینی که دستو بگیریم و همه جارو بگردی. الان دو سه روزه که یاد گرفتی از مبل بالا میری و امروز دیگه داشتی از روی مبل میومدی روی اپن اشپزخونه  دیروز از یه سمت تخت خواب ما میرفتی بالای تخت و از سمت دیگه میومدی پایین و دوباره و دوباره تکرار میکردی.    سرگیجه گرفته بودم. آخر سر آوردمت اینطرف و در اتاقمونو بستم. جدیدا دیگه همش دوست داری بریم بیرون. هرکس میخواد ب...
3 شهريور 1393

خرگوش روشا

دیروز دوتایی با هم رفته بودیم بیرون که پشت ویترین یه مغازه عروسک فروشی چشمم به یه خرگوش ناز افتاد یهو دیدم شما هم به سمت خم شدی و میخوای بگیریش.بردمت داخل.وقتی صاحب مغازه دادش دستت اینقدر با لذت و هیجان بغلش کردی که تعجب کرد.خلاصه برای خودت عروسک خریدی.چند روز پیش هم از پروما برای خودت یه توپ دسته دار صورتی خریدیم دیگه برای خودت خرید میکنی.انتخاب میکنی.  دخترم بزرگ شده دیگه
14 مرداد 1393

سوراخ کردن گوش روشا

امروز که دقیقا ده ماه و نیمته بردم و گوشاتو سوراخ کردم.اول یک کم گریه کردی اما بعد چسبیده بودی به من و بغض کرده بودی. بردمت دستتو که به میز اونجا زده بودی شستم و هزینه سوراخ کردن گوشتو دادم.وقتی داشتیم برمیگشتیم اون خانم که گوشتو سوراخ کرده بود جلوی در دیدیم. دوباره زدی زیر گریه.کاملا شناختیش. قربون دقت و هوشت بشم.خانمه خودش تعجب کرد.  ایشالا چند روز دیگه گوشواره خودتو که دایی حسین برات خریده برات میندازم.  مبارک باشه عروسک من عاشقتم   ...
14 مرداد 1393

ماه دهم روشا

 عزیزم سوم مرداد وارد ماه یازدهم شدی. تو این ماه دیگه یاد گرفتی غذاهای نیمه جامد مثل برنج له شده، سیب زمینی و هویج و گوشت له شده رو بخوری و دیگه نیاز به میکس کردن سوپهات نیست. دو هفته پیش بردیمت اسباب بازی فروشی تا چند تا اسباب بازی جدید برات بخریم. یه کامیون بزرگ و یه ماشین کوچولو که سگه و ووقتی میکشی و رهاش میکنی میره و گوشاش تکون میخوره. یدونه هم حلقه هوش برات خریدیم. الان دیگه کامیون رو میگیری و بلند میشی می ایستی و حتی هل میدی و راه میبری. البته گاهی هم سقوط میکنی. کلی خرت و پرت ریز و درشت پشتش جمع کردی که از جاهای مختلف خونه برداشتی. از جمله یدونه از این پا کوچولوها که جلوی بسته شدن درو میگیره، یدونه پیمونه شیرخشک، شش تا زیر ف...
2 مرداد 1393

ماه نهم روشا

دو روز دیگه ماه نهمت تموم میشه و من فرصت نکردم هیچی برات بنویسم. تو ماه نهم در عرض یک هفته هم یاد گرفتی چهار دست و پا بری هم بگیری بلند شی و هم بگیری بایستی. هرچی رو میخوای باید به دست بیاری وگرنه سقف خونه میاد پایین عاشق ور رفتن با تلفنی برای همین همش گوش به زنگی که تلفن زنگ بخوره و با من بیای سراغش بستنی رو خیلی دوست داری همینطور شیر بیسکویت. بابایی که از در میاد خیلی خوشجال میشی دیگه نمیدونی باید چکار کنی. یه روز صدای کلید همسایه بغلی اومد و شما فکر کردی باباست اما وقتی دیدی در باز نشد نیم ساعت گریه کردی دستاتو که میگیرم تاتی تاتی میری و سر راه چشمت به هرچی بخوره میخوای برش داری از جمله کنترل تلویزیون و گوشی من و دمپ...
1 تير 1393

ماه هشتم روشا

بالاخره اردیبهشت رو هم پشت سر گذاشتیم و از چهارم خرداد وارد نهمین ماه زندگیت میشی.تو این ماه نشستن رو یاد گرفتی، البته هنوزم گاهی نمیتونی تعادلت رو حفظ کنی اما در کل میتونی بدون کمک بشینی. الان سه روزه که گاهی اوقات روی چهار دست و پات می ایستی اما نمیتونی بری و دوباره روی شکم میخوابی. با غلت زدن خودتو به جاهای مختلف خونه میرسونی.گاهی هم عقب عقب میری.از کالسکه سواری تا حد زیادی خوشت میاد. از صندلی ماشینم خداروشکر خوشت اومده و راحت توش میشینی و بیرون نگاه میکنی و گاهی هم خوابت میبره. بیشتر روزا میبرمت بیرون. از دیدن آدما و نور و حرکتی که بیرون وجود داره خیلی خوشت میاد. دیشبم برای اولین بار بردیمت شهربازی. با خاله مونا اینا بودیم خیلی ...
2 خرداد 1393

روشا 7 ماهه شد

عشق کوچولوی من: این ماه هشتمین ماه از زندگی قشنگته عزیزم. قد و وزنتم اینطوری شده: قد: 68 سانت وزن: 7 کیلو دور سر: 43 سانت اینم عکس روزی که بردمت قد و وزن ...
11 ارديبهشت 1393

ماه هفتم

عزیزم از سوم فروردین وارد ماه هفتم زندگیت شدی. غذای کمکی رو برات شروع کردم. صبحها فرنی و حریره بادوم میخوری. بعدازظهرها سوپ. از فردا عصرها هم میخوام بهت پوره بدم. بین غذاهاتم شیر خشک یا شیر مادر میخوری.خدا رو شکر خیلی از غذا خوردن خوشت اومده.غذا رو بهتر از شیر میخوری. بنابراین بهتر سیر میشی،بهتر میخوابی و خوشحالتری. شبا معمولا بین ساعت 10-11 میخوابی. گاهی هم از 9 میخوابی. عادت کردی آخر شب یک کم راه میبریمت، بعدش میذاریمت تو رختخوابت یک کم بازی میکنی،  بعدش یه شیشه شیر میخوری  و همین که تموم میشه میخوابی تا صبح دو بار بیدار میشی و معمولا شیر مادر میخوری، گاهی هم شیرخشک.اما در هر حال ساعت 7 صبح باید یه شیشه شیر بخوری. ...
25 فروردين 1393

سیزده بدر 93

امروز اولین سیزده بدرت بود عزیزم. با بابابزرگ و مادرجون و عمو وحید اینا و عمه اینا بیرون بودیم. چندتا عکس خوشگلم ازت گرفتیم: عاشق این عکستم:   کلاهت اول صورتی بود اما دیدم سرده این کلاه گذاشتم سرت که سرما نخوری عزیزم کلی با توپ بازی کردی: اینجا بغل زنعمو بودی اما چون اجازه نداشتم عکسشو نذاشتم: ایشالا سال دیگه اینموقع هم حرف میزنی و هم راه میری عشق من. ...
13 فروردين 1393

روشا 6 ماهه شد

نازنین من ششم فروردین برای کنترل و واکسن 6 ماهگی بردیمت. 3تا واکسن داشتی: فلج اطفال، سه گانه و هپاتیت. بابایی با ما اومده بود. خیلی دردت اومد و گریه کردی اما وقتی بابایی بغلت کرد آروم شدی. وزنت: 6850 گرم قدت: 66 سانت دور سرت: 42 سانت روند رشدت خوبه عزیزم با اینکه زیاد اهل خوردن نیستی. الان دیگه فرنی و حریره بادوم و هر روز میخوری و از امروز میخوام سوپ رو هم برات شروع کنم. امیدوارم خوشت بیاد. الان دیگه خیلی کم شیر مامانو میخوری. دوست دارم حداقل تا یکسالگی شیر مادر بخوری و تلاشمو میکنم اما اگرم نشد فدای سرت .خوبه که تا 6 ماهگی خوردی. اینم چندتا عکس از این روزهات: با تابت:    ...
11 فروردين 1393